امروز میخواهم برای شما داستانی نقل کنم. داستان دختری اهل پورتلند آمریکا که بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه عازم سفری یک ساله به دور اروپا میشود. او که در این یک سال حسابی خوش گذرانده و جاهای مختلف و دیدنی اروپا را دیده، حالا پولش ته کشیده و مجبور میشود با پروازی دیر وقت که هزینهاش کمتر است به خانه برگردد. برای همین تلفن میزند و میگوید که دیر میرسد و نیازی نیست کسی برای استقبالش به فرودگاه برود.
عنوان انگلیسی بازی: Gone Home پلتفرم: PC, Mac, Linux سازنده: The Fullbright Company ناشر: The Fullbright Company سبک: ماجرایی امتیاز: 5/9
گیمپلی و داستان اصلی بازی که بشدت درهم تنیده شدهاند و در خدمت یکدیگر هستند از این نقطه آغاز میشود. بازی سهبعدی و سبک آن ماجرایی اشاره و کلیک است، اما از منظر گیمپلی تفاوتهایی با عموم بازیهای این سبکی دارد. با وجود این که مکانیک معروف سبک ماجرایی یعنی «کولهپشتی» یا به بیان صحیحتر «اینوِنتوری» در اینجا نیز وجود دارد، اما خبری از ترکیب کردن آیتمها با یکدیگر یا انتخاب و استفاده از آنها نیست. بخش عمده تعامل شما با محیط راه رفتن در فضای بزرگ و از نظر معماری داخلی بسیار جذاب خانه است، اگر خیلی خواستار تعامل بودید میتوانید درهای اتاقها را باز و بسته یا لامپها را روشن و خاموش کنید.
بازی، داستان خود را به شیوهای نوین و بسیار خلاقانه به شما ارائه میدهد. از بدو ورود به ماجرا، اتفاقی رخ داده و شما باید آرام و مرحله به مرحله به دلایل آن پی ببرید و در تمام این مدتها، آیتمهای بازی راوی قصه هستند. وقتی پیغامگیر تلفن را چک میکنید و قبل از پیام خودتان که اول بازی برای خانواده گذاشته بودید، دو پیام دیگر از طرف صدای دختر ناشناسی میشنوید، با پیشروی در بازی و قصه آن است که متوجه میشوید این صدا متعلق به «لونی» بوده بهترین و تاثیرگذارترین دوست خواهر کاراکتر و به جرات یکی از بهترین شخصیتهایی که در یک بازی مستقل به آن پرداخته شده است.
شما در تمام طول بازی هیچ گاه به طور مستقیم با هیچ یک از اعضای خانواده برخورد نخواهید داشت، اما عکسهای آنها را میبینید، همچنین تصاویری از لونی را هم مشاهده خواهید کرد. درست است که هدف اصلی قصه پی بردن به دلیل غیبت خواهر کاراکتر است، اما این دلیل نمیشود بازی، قصههای فرعی و جذابش در مورد پدر و مادر و حتی گذشته خود شخصیت اصلی را برای ما بازگو نکند ولی همانطور که گفتم بازی با آیتمها و اشیا داستان، خود را روایت میکند. اگر میخواهید علاوه بر قصه اصلی تمام ماجراهای جانبی را نیز متوجه شوید، توصیه میکنم حتما تمام آیتمها و اشیای قابل تعامل اتاقها را به دقت بررسی کنید. با چنین دقتی است که متوجه میشوید پدر کاراکتر یک نویسنده است. او دو رمان در مورد فردی که پی به توطئه ترور جان اف.کندی برده و در تلاش برای خنثی کردن این نقشه است، به رشته تحریر درآورده، اما به نظر میرسد استقبال از آنها چندان جالب نبوده در نتیجه ناشر کتابها طی نامهای لغو قرارداد را اعلام کرده است. حتی شما میتوانید به منابع الهام پدر برای نوشتن رمانها و کتابهایش که داخل کارتونهایی در گوشه و کنار خانه قرار دارند و همچنین نسخههای اولیه و دستنویس کتابها دسترسی داشته باشید.
راستی حتما سطلهای زباله را نگاه کنید، شاید کاغذ مچاله شدهای در آنها باشد که خواندنش میتواند بسیار مفید باشد و از طرفی هم با توجه به این که این کاغذ را در سطل زباله کدام اتاق یا راهرو پیدا کردهاید به راحتی میتوان حدس زد که نویسنده آن کدام عضو از خانواده بوده و کاملا واضح است که آن شخص از خواندن آن کاغذ ناراحت یا عصبانی شده که آن را این گونه مچاله کرده و به گوشهای انداخته است. وقتی میبینید خواهر کاراکتر معمولا نامهها و درخواستهای پدر و مادرش را یا مچاله کرده یا بیجواب گذاشته است، وقتی توصیههایی را که دوستان والدین در مورد نحوه تربیت دخترهای نوجوان به آنها کردهاند، پیدا میکنید و باز وقتی نوار کاستهایی را که در اطراف خانه و اتاقهای مختلف پراکنده هستند، داخل ضبط صوت میگذارید و به موسیقیهای راک و متال با ضرب آهنگ تند گوش میدهید، چه کسی میتواند ادعا کند که بازی کاراکترش را به عنوان نوجوانی سرکش که ضمن علاقه به خانوادهاش از توصیهها و رفتارهای آنها خسته شده است، به عالیترین و بهترین وجه ممکن روایت نمیکند؟ مادر کاراکتر نیز جنگلبان است؛ اگرچه به نسبت دیگر شخصیتها کمتر به او پرداخت شده، اما به اندازهای هست که متوجه شویم کی و برای کدام عملیات در کار خود ترفیع گرفته است. همچنین میشود فهمید که مادر از نامهها و درخواستهای دبیرستان که او را به دلیل رفتار دخترش احضار کردهاند، خسته و شرمسار شده است.
با این حال کلیدیترین شخصیتهای بازی بدون شک خواهر کاراکتر و مخصوصا دوستش لونی هستند، داستان این دو توسط کاغذها یا یادداشتهایی که در گوشه و کنار پیدا میکنید روایت میشود و متوجه عمق رابطه و ارتباط آنها با یکدیگر، گذشته و سابقه لونی، تمایلات و علاقه آنها و چگونگی آشناییشان با هم خواهید شد. راستش قرار بود این هفته چهار بازی را مورد بررسی قرار دهیم، اما وقتی نوشتن نقد Gone Home را شروع کردم و ادامه دادم، دلم نیامد آن را خلاصه کنم و خیلی از چیزها را بیان نکنم. میخواهم بگویم چگونه میشود عنوانی که با قرار دادن غذاهای گیاهی در یخچال برای ما شخصیتپردازی میکند و به ما میگوید که قهرمان داستان عضوی از خانواده گیاهخوار است، ساده به کناری گذاشت؟ در بازی تا دلتان بخواهد متن و نوشته برای خواندن است و بخش عمدهای از بازی روی دوش آنهاست. لذا برای تجربه جذاب و به یاد ماندنی از آن به سطح قابل قبولی از زبان انگلیسی نیاز است. با این حال تجربه کردن این عنوان ماجرایی ناب را به همه کسانی که دوستدار قصههای قویی و چندلایه هستند، شدیدا توصیه میکنم.
مي توانيد اين بازي را اينجا دانلود كنيد.